رفتن به بالا

هر آنچه در تبریز و آذربایجان می‌گذرد…

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
  • الأحد ۲۰ جماد ثاني ۱۴۴۶
  • 2024 Sunday 22 December

داشت هفت سال تمام می‌شد که شده بودید محبوب دل‌ها، امام از شنبه تا جمعه‌مان، خویشاوندمان، صدای مردم‌مان.

به گزارش تبریزگویا، ۱۲ خرداد سال ۹۶ بود که با خبرنگار آن زمان ایسنا روی دست‌مان نوشتیم “ ستاره ارتشی، خوش آمدی به تبریز” همه بهمان می‌خندیدند که بابا شما خبرنگارید و نباید احساسات‌تان از آمدن و رفتن‌ها را بروز دهید؛ ولی دست خودمان نبود، این بار قضیه فرق می‌کرد، آخه یک آقازاده‌ای داشت می‌آمد که در عمرش آقازادگی نکرد.

بی‌اغراق در همه نماز جمعه‌های هر هفته این سال‌ها شرکت کردم، حاج آقا خودشان هم می‌دانستند و حتی یک روز برای اولین بار تابو شکنی شد و یکهو دیدم اسم‌ام را از تریبون نماز جمعه اعلام کردند تا بروم سمت آقایان؛ حاج آقا جلوی همه نمازگزاران من را به عنوان خبرنگار برتر نمازهای جمعه انتخاب کردند و تجلیل کردند؛ هنوز هم آن لوح و‌ هدیه‌ای که از دست‌شان گرفتم را در بهترین نقطه خانه‌ام گذاشتم و با دیدن‌اش کِیف می‌کنم.

کله‌اش از کارگاه تولید ماسک پیدا می‌شد و یا هزاران بسته معیشتی تهیه می‌کرد و می‌برد دم در خانه‌های نیازمند. فراموش نمی‌کنم حرفی که در آن روزهای تلخ کرونایی می‌گفتید: «اگر این کرونا ما را به کشتن ندهد قرار است روزهای خوش و امیدآفرینی داشته باشیم»؟ حاج آقا یادتان است در یک جلسه روزهای کرونایی به همکارم گفتید یک عکس از این صندلی خالی من بگیر بعدا به دردت می‌خورد؟ حاج آقا ما آن روز فکر کردیم می‌خواهید از استان بروید. حاج آقا الان دوستم همان عکس را برایم فرستاده و می‌گوید در گزارش‌ات بگذار تا همیشه ببینیم چقدر جای خالی‌اش سوز داشت.

حاج آقا شما که یک مراسم تشییع شهید را رد نمی‌کردید و یک در میان به خانه شهدا سر می‌زدید، نماز میت پدر و مادر شهدا را خودتان می‌خواندید و مدام تاکید می‌کردید این شهدا را فراموش نکنیدها! اینها‌ همان رمز و کد موفقیت ما هستند. زیاد سرتان را به درد نیاورم و غرق در وادی کلمات نشوم زیرا خودتان بهتر و حتی بیشتر از من از این سید شریف می‌دانید.

روزهای بدون شما

واقعیت‌اش را بخواهید این ۵ روز حالمان عجیب خراب است، همه گیر کرده‌اند در چنگال غم و یک بغض تلخ گلویمان را به قصد کشت فشار می‌دهد.همه‌مان عزاداریم، این روزها کل آذربایجان صاحب عزاست؛ همه به هم تسلیت می‌گویند انگار که یکی پدرش را و یکی برادر بزرگترش را از دست داده باشد. حاج آقا همه ما دلتنگ‌تان هستیم و مدام از روزهایی می‌گوییم که قرار بود با حضور شما برایمان عید شود ولی دیگر نمی‌شود.

مگر شما یک نفر چند نفر بودید که اینقدر دلتنگمان کردید؟

امام از شنبه تا جمعه‌مان یادتان هست همیشه می‌گفتید تا خود عید غدیر جشن بگیرید، همه جا را آذین‌بندی کنید و از محلات و مراسمات محلی غافل نشوید؟ حاج آقا غدیر نزدیک است و ما مانده‌ایم که دیگر سیدمان نیست که هر غدیر یک ده تا تک ریالی بهمان بدهد و بگوید مبلغ مهم نیست تبرکه! حاج آقا واقعا هم تبرک بود که. حاج آقا امروز همه آمده‌اند، همه تبریز آمده‌اند، همه استان آمده‌اند از هر کسی می‌پرسی چرا آمدید می‌گویند «آل‌هاشم گوره» (به خاطر آل‌هاشم).

حاج آقا جای‌تان خیلی خالی است در این تشییع؛ آخر شما مگر چند نفر بودید که همه‌مان را درون خودمان مچاله کردید در یک غم مشترک!

ما دیگر شدیم یک مشت بغض متحرک

یادمان نمی‌رود حاج آقا، نماز شهدا را همیشه خودتان می‌خواندید و وسط هر آمین نماز، یکهو بغض‌تان می‌ترکید، الان کجایید پس؟ آخر همه به صف ایستادیم تا شما با صدای بلند شروع کنید: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً. حاج آقا مداح می‌گوید محرم تبریز پنجاه روز به جلو کشیده شد، راست می‌گوید ما گیر کرده‌ایم در ابر اندوه و ماتم دیگر! حاج آقا همه آمدیم، کارها برعکس شده، آخر قبلا شما سراغ ما می‌آمدید و الان ما آمدیم تا در وداع آخر سنگ تمام بگذاریم.

حاج آقا تشییع را می‌بینید؟ حتی بعضی‌هایشان شاید با شما هیچ خاطره‌ای ندارند ولی شده‌اند صاحب عزا و مچاله شده‌اند در این غم. حاج آقا همه این جمعیت شده‌اند یک مشت بغض متحرک و نه می‌دانند مبداشان کجاست و نه مقصدشان دیگر! آخر ما بزرگ استان‌مان را از دست دادیم.

خانه ابدی‌ات مبارک حاج‌آقا

حاج آقا پنج روز است که صدای روضه از کوچه و خیابان به گوش می‌رسد مدام و همه‌مان گیر کرده‌ایم وسط بغض نانجیبی که نمی‌دانیم اشک‌اش کنیم یا فریادش. حاج آقا، سید شریف، امام از شنبه تا جمعه‌مان، سومین امام جمعه شهیدمان، یادگار رهبرمان در استان سوم خرداد سال ۱۴۰۳ است و روی دستم نوشتم « خانه ابدیت مبارک».

اخبار مرتبط



جديدترين خبرها